درباره ما | مطالبات شهدا | دفاع مقدس | دانشنامه | فیلم | صوت | ارتباط با ما | سایت های شفیق فکه | سیاسی | تصاویر
    صفحه نخست / دانشنامه / پزشکی / روانشناسی

پرورش اعتماد به نفس در کودکان (قسمت اول)

 

از مهمترين حالات عاطفي كه نقش فوق العاده اي در رشد شخصيت كودكان دارد و  وجودش ضروري برای حيات و دوام و بقاي آنان است مسأله اعتماد به نفس مي باشد. روانشناسان و علماي اخلاق آن را اساس تأمين سعادت و آسايش و آرامش انسان ها ذكر كرده اند و مربيان بزرگ و بالاتر از همه ي آنها ، انبياي الهي  در جهت تأمين و تداوم آن ، راه هايي را ارائه داده  و انسانها را به كسب آن توصيه فرموده اند.

غرض از اعتماد به نفس

غرض ما از اعتماد به نفس ، وجود قدرت و اتكايي مستقل در نفس است كه در سايه آن ، آدمي بدون چشم داشت كمك و مدد ديگران، كاري را آغاز كرده و مي كوشد تا آن را به فرجام برساند.

ذكر اين نكته ضروري است كه داشتن اعتماد به نفس ، با ادعاي استقلال داشتن و بريدن از اتكاي به خداي بزرگ فرق دارد. غرض اين نيست كه آدمي از خدا ببرد بلكه مقصود اين است كه انسان در رابطه با وظيفه اي كه خدا برايش معين كرده است با قوت قلب و با بهره گيري از لياقت و مهارت و استعدادش به پيش رود و به نیازمندی غیر معقول از ديگران نيفتد و از آنها نخواهد كه كار او را انجام دهند ؛ يا در رابطه با مشكل ، راه عجز و لابه در پيش نگيرد و به اين و آن متوسل نشود ؛ وتنها به قدرت و عملكرد خود ، آن هم تحت ضوابط و فرامين الهي تكيه كند.

ما به خدا اعتقاد و اتكاء داريم ، مي دانيم در گرفتاري ها و مشكلات و در انجام وظيفه ، او ياري گر ماست ولي انتظار نداريم كه خداوند به جاي معماري كند ، و يا براي ما كارخانه و كشاورزي راه بيندازد. لذا باید در انجام وظیفه قائم به نفس بود و با توان و اراده خود و با پشتکار به پيش رفت.

بر اين اساس مي خواهيم با پرورش اعتماد به نفس ، در افراد قدرت و تواني پديد آوريم كه شخصاً به كار خويش قيام كنند بدون اين كه خود را از خدا بي نياز بدانند. سعي بر اين است كه فرد حسابش را از مردم جدا كند و به همت خود متكي باشد و از قدرت و اراده خود استفاده كند نه از توان ديگران.

ضرورت وجود اعتماد به نفس

با اين توجيه ، وجود اعتماد به نفس در افراد ، به ويژه پايه گذاري آن از همان دوران كودكي ضروري است و اين ضرورت هم در رابطه با گذران امور مربوط به حيات روزمره است و هم در رابطه با سلامت رواني و رشد و امكان كسب كمال.

فرزندان ما نيازمند اعتماد به نفس اند تا در سايه آن بتوانند راه خوشبختي خود را هموار كنند. به هر ميزان كه كودكان ما بيشتر رشد كنند و بيشتر با مسائل و دشواري هاي زندگي مواجه گردند نياز آنها به اعتماد به نفس بيشتر خواهد شد . پس مقدمات اين امر بايد از هم اكنون فراهم گردد.

در ايجاد اعتماد به نفس علاوه بر تقويت جنبه هاي ايماني ، ضروري است حركات و رفتار و عملكردهاي كودك را تحت رهبري والدين و مربياني مطمئن قرار دهيم تا  در ضمن هدايت بتوانند خصايص اخلاقي مطلوب را در وي به وجود آورند و او را به سوي مقصد مورد نظر جهت دهند.

زيان عدم اعتماد به نفس

ارزش پرورش كودكان و ايجاد زمينه اعتماد به نفس  را در آنان هنگامي مي توان دريافت كه بدانيم عدم آن موجب پيدايش چه عوارض و دشواري هايي است. بهتراست در اين زمينه به دو فرضیه مهم توجه كنيم:

1- جنبه فردي

به نظر ما اگر طفل فاقد اعتماد به نفس باشد ، در حال و آينده  زندگي ناخوشايندي خواهد داشت. در كارها نيازمند است كه به ديگران اتكا كند و براي جلب نظر ديگران ناگزير است به نحوه ي خود را مورد پسند آنها قرار دهد كه اين خود منشاء بسياري از لغزش هاست.

شخصيت موجود چنين افرادي به مراتب پائين تر از شخصيت واقعي آنهاست و براي همين آنها دچار احساس حقارت و تحت تأثير عوامل مأيوس كننده هستند. امري كه تدريجاً سبب خواهد شد كه آنان امكانات طبيعي حيات را از دست بدهند و در معرض ابتلاي بيماريهاي عصبي و رواني قرار گيرند. چنين افرادي در سنين نوجواني آرزوي مرگ دارند و مي خواهند بميرند و درد و رنج حقارت را تحمل نكنند.

 2- جنبه اجتماعي

كودكان و حتي همه ي آنهايي كه اعتماد به نفس ندارند از معاشرت با ديگران پرهيز مي كنند و گمان دارند در اين زمينه دچار ضرر و زيان خواهند شد. وقتي هم معاشرتي دست دهد جرأت و اعتمادي ندارند تا استقلال رأي و نظر خود را حفظ كنند ، روحيه متزلزل شان آنها را وادار به تبعيت و تسليم در برابر ديگران خواهد كرد ، امري كه معلوم نيست هميشه به سود آنان باشد.

اين افراد دوست ندارند در ميان جمع حاضر شوند از آن جهت كه مبادا نقاط ضعف شان علني شود و بي اهميتي شان برملا و آشكار گردد و بنابر این به ديگران بي اعتمادند و به صداقت و صفاي هيچكس اعتماد ندارند. از مورد سئوال قرار گرفتن مي گريزند ، مزاحم والدينند ، در همه كارها به آنان مراجعه مي كنند ، استقلال رأي و رفتار ندارند ، مي خواهند ديگران شروع كنند و آنها دنباله رو باشند و از جرأتشان استفاده نکرده و پيشروي شان ملاحظه كارانه و كند است.

برخي از نشانه هاي كودك بي اعتماد:

- از خود و شخصيت واقعي خود گريزانند و دوست دارند از خود شخصيتي دروغين بسازند و معرفي كنند.

- خودستائي دارند و گزافه گو هستند و خود را بالاتر از آنچه كه هستند معرفي مي كنند.

- سعي دارند نقاط ضعف خود را بپوشانند.

- خجالتي و كمرو هستند و از اين بابت انزوا طلبند و دوست دارند شريك درد پيدا كنند.

- به پنهان كاري راغبند، تا عيوب عملكردشان آشكار نشود حتي در حضور پدر و مادر كه محرم رازند.

- از هر فرصت براي مقايسه خود با ديگران استفاده مي كنند تا دريابند كه در چه وضعيت و مقامي هستند.

- دچار وسوسه و اضطرابند و به همين دليل ممكن است دچار شب ادراري باشند و يا خواب راحت نكنند.

- عصبي هستند و در مقابل انتقاد ، حساسيت از خود بروز مي دهند و گمان دارند همه دشمن آنها هستند.

- اصرار دارند ثابت كنند كه افرادي با ارزشند و آرزو مي كنند موقعیتی پيش آيد كه خود را نشان دهند.

- از جمع گريزانند تا مبادا مورد عيب جوئي و نقد قرار گيرند  و بدين خاطر خود به سراغ كسي نمي روند.

- اگر عمل ناروايي از ديگران ببينند آن را براي خود مجاز مي شمارند و به همان دليل ، تن به چنان كاري مي دهند.

- در برابر كمترين تلخ كامي احساس كسالت مي كنند و اشك مي ريزند و سعي دارند ديگران به آن پي نبرند.

- از جنب و جوش و فعاليت بسيار بيزارند و از مشكل و دشواري گريز دارند.

- از آنها كه مورد مقايسه او هستند بيزار هستند و سعي دارند آنان را تحقير كنند. شوخي مي كنند و قادر به تحمل شوخي متقابل نيستند و از اين بابت دوستدار روابط يك طرفه هستند.

- از مسخره كردن ديگران و سقوط و لغزش آنها احساس لذت مي كنند و نيز از ابهام و هراس ديگران.

- از شنيدن داستان هاي حزن آور مسرور مي شوند و صحنه هاي غم انگيز گوئي برايشان موجب عقده تكاني است.

- با همه نيازي كه به والدين خود دارند ، دوست ندارند والدينشان آنها را تحت اختيار بگيرند.

-...

حالات فرد فاقد اعتماد به نفس

حالات فردي كه به خود اعتماد ندارد به گونه اي است كه خود را در اين دنياي بزرگ تنها احساس مي كند و گمان دارد مورد نفرت ديگران است. به همين دليل ميل به انزوا دارد و در اجتماع نمي تواند تصميم گيري كند و اگر هم تصميم بگيرد قدرت اجرا ندارد.

او براي خود دنياي خيالي تصور مي كند. دنيائي كه در آن قدرت دارد ، زيباست و او در آن پيروز است و قادر به انجام دادن هر امري است و مي تواند كار و تلاشي مثبت داشته باشد. ولي در جنبه عمل در مي يابد كه همه آرمانش در حال زوال و فناست ؛ او از زندگي لذتي نمي برد و به زندگي اميدوار نيست.

او گمان دارد كه سراسر وجودش عيب است ، به همين نظر فكر و انديشه اي مشوش دارد ، كمتر مي خندد ، هرگز خود را آن چنان كه هست نشان نمي دهد. تصورش اين است كه ديگران با او نفاق مي ورزند و يا از عدم صداقتشان سر در نمي آورد. خود را فاقد قابليت و خيلي ضعيف تر از آنچه كه هست مي پندارد.

به خاطر بي اعتمادي به خود ، عکس العمل او در برابر حوادث ، موضعِ گريزی می باشد. هر حادثه اي كه در زندگي برايش پديد آيد براي او يك نقطه منفي است و خطرآفرين ؛ مختصر شكست خود را بزرگ كرده و از آن احساس اضطراب مي كند كه اين حالت خود موجب بروز دشواري هاي ديگري است.

علل عدم اعتماد به نفس

به علت نتايج منفی و مشکل ساز عدم اعتماد به نفس ، ضروري است منشاء و علل ، يا ريشه ها و انگيزه هاي آن نيكو شناخته شود تا امكان رفع و جبران آن مهیا گردد. در جنبه شناخت علل عدم اعتماد به نفس مي توان موارد زير را مطرح كرد:

1- در ارتباط  با خود

اهم علل و انگيزه هايي كه به خود فرد مربوط مي شوند عبارت اند از:

- وقايع تلخ و دلسرد كننده كه موجبات ناراحتي و نگراني هستند و در نتيجه عدم اعتماد به نفس را پديد مي آورند.

- ناكامي ها و محروميت ها به ويژه در آنچه كه مورد علاقه شديد كودك مي باشد.

- شكست هاي متوالي و خرد كننده كه سبب دل مردگي و افسردگي و عدم اعتماد به نفس مي شود.

- تداوم بدبيني ها و گله مندي ها راجع به زندگي و مسائل و دشواري هاي آن.

- وجود ترس و دلهره از افشا شدن رازي كه به زندگي و سرنوشت فرد بستگي دارد.

- بيماري مداوم دروني ويا جسماني كه سبب درد و رنج و موجب بدبيني هاست.

- نقايص و نارسايي هاي جسماني كه سبب احساس حقارت واحياناً عدم كارآمدي مي شود.

- ترس از کوچک و بي مقدار شدن به علت احساس خلاء و فقر در درون خود.

- وجود گيجي و سردرگمي به علت تعدد وظايف ، مشكلات و دشواري ها.

2- خانواده

 در اين زمينه  نيز علل و انگيزه هاي بسياري وجود دارد كه سبب پيدايش بي اعتمادي و سركوب شدن اعتماد به نفس در كودكان مي شود و اهم آنها عبارت اند از:

- وجود تبعيض درخانواده و توجه فوق العاده والدين به يك كودك و کوچک شمردن حق كودك ديگر.

- به رخ كشيدن ضعف ها و عيوب كودك و سعي در بزرگ كردن آن و تحقير كودك به وسیله آن .

- آشكار كردن عيوب و افشا كردن لغزش هاي او درحضور كساني كه كودك در نزد آنها از احترامي برخوردار است.

- استبداد والدين و تحميل نظرات خود بر طفل بدون در نظر گرفتن توان تحمل او.

- مراقبت شديد والدين از كودك به گونه اي كه او را شديداً به خود وابسته نمايند.

- مقايسه كردن كودك با فرد يا افراد ديگري كه طفل توان رسيدن به آنها را ندارد.

- سرزنش هاي افراطي به گونه اي كه طفل را از خود و لياقت خود نوميد كند.

- قرار دادن كودك لوس و نازپرورده در محيطي كه او را نيكو تحويل نمي گيرند.

3-  اجتماع

درايجاد اعتماد به نفس و يا درعجز و زبوني انسان ، محيط اجتماعي فوق العاده مؤثر است . در واقع علت بسياري از رشدها و سقوط ها را در اين بخش بايد جستجو كرد. كودك علاقه مند به حفظ خود و جلب نظر و احترام براي خويش است و در آن هنگام كه نتواند خود را حفظ نمايد و تلاش خود را در اين رابطه بي ثمر مي يابد ، تدريجاً اعتماد به نفس خود را از دست مي دهد.

در محيطي كه مظلوم لگد كوب شود و كسي ظالم را سركوب نكند ، در محيطي كه جز از طريق سازش نتوان به پيش رفت و كودك همه خواسته هاي خود را بر باد رفته احساس مي كند ، در اجتماعي كه بي اعتنائي به طفل به ميزاني باشد كه طفل خود را حقير و بي مقدار احساس نمايد ، كودك اعتماد به نفس خود را از دست خواهد داد و در برابر شخصيت واقعي خود خجل و شرمنده مي شود. انديشه خودنمائي و بزرگ منشي را از دست داده و اعتماد به نفس او فروكش خواهد كرد.

برخي از عواملي كه بي اعتمادي را تشديد مي كنند:

- اضطراب و دلواپسي به هرعلت و انگيزه اي كه پديد آيد و به ويژه در كودك ريشه دار شود.

- خستگي بسيار ، ناشي از كار فوق العاده ، بخصوص در آنچه كه به نظر طفل بيهوده و بي ثمر آيد.

- بي خوابي هاي مداوم ، خواه به علت كار و خواه به علت اضطراب و نگراني.

- تحمل اجباري سلطه ها از والدين و مربيان و يا از مدرسه و معلم و ناظم.

- ديدن ترحم بسيار از ديگران كه حاصل آن احساس زبوني و درماندگي خواهد بود.

- عادت داشتن به توقع به گونه اي كه هميشه كار او را ديگران انجام دهند.

- ضعف جسماني و احساس درد و رنج مداوم كه ناشي از احساس ناتواني و عدم روانی است.

- وجود احساس حقارت به هرعلت و انديشه ، بويژه زماني كه درد او ريشه دار گردد.

- مواجه شدن با امري خلاف توقع ، مثل اين امر كه كودك خود را مورد احترام حساب كند ولي مواجه با بي اعتنائي شود.

لزوم ايجاد اعتماد به نفس

ما معقتديم به هر ميزان كه اعتماد به نفس را در فرد گسترش دهيم به نفع اوست. بايد كوشيد كودك بر احساس حقارت خود غلبه كند و زندگي خود را از مهمل و فلج بودن نجات دهد.

اصل بر اين است كه طفل به خود اعتماد و اتكا داشته باشد و كارهاي مربوط به خود را شخصاً انجام دهد . وضع كار و حالش بايد به گونه اي باشد و به جائي برسد كه براي خود لياقت و كمالي احساس كند و به مزاياي بيشتري از نظر امنيت و آسايش دست بيابد.

ما در جامعه افرادي را مي شناسيم كه براي شركت در امري دست به دامان اين و آن مي شوند و منتظرند همه يك كار را شروع كنند تا آنها هم به همان كار اقدام نمايند. همه فرياد بزنند تا او هم فرياد بزند و اين امر بدان خاطر است كه اعتماد به نفس ندارد . وجود چنين امور و زمينه هائي است كه ايجاد اعتماد به نفس و پرورش آن را در كودكان لازم مي سازد.

امكان ايجاد اعتماد به نفس

خوشبختانه امكان ايجاد اعتماد به نفس و پرورش آن در كودكان وجود دارد . بخصوص در اين مورد  كه خود كودك خواستار آن است. كودكان خواستار استقلال هستند .

كودكاني كه در زندگي با شكست هائي مواجه شده اند و اعتماد به نفس خود را از دست داده اند ، خود دچار نگراني هستند و مي خواهند به هر صورتي هست از اين وضع بيرون آيند و به اعتماد به نفس دست يابند .آنان خود را دوست دارند و اين علاقه مندي در آنان وجود دارد كه موقعيت خود را حفظ كنند و اعتماد به نفس خود را به دست آورند و والدين و مربيان وظيفه دارند با استفاده از اين امكان ،آنها را به جهاتي كه مورد نظر است هدايت كنند و زمينه اعتماد را در آنان تقويت نمايند.

سنين آمادگي کودکان

كودكان از همان اوان كودكي خواستار استقلال و در جستجوي راه آزادي هستند و  دوست دارند به خود متكي باشند . اين خواستاري در همه كودكان وجود دارد، حتي در آنها كه فوق العاده ضعيفند.  از حدود چهار  سالگي اين نیاز در آنها آشكار مي شود ، به دنبال اتکای به نفس هستند و به كارهايشان هم با ديد اعجاب و تحسين مي نگرند.

کودک از حدود پنج سالگي  به خود بيشتر توجه مي كند و سعي دارد كمتر تحت تأثير القائات قرار گيرد. در شش سالگي ممكن است به مادر اطمینان می دهد كه اگر خواست به جايي برود نگران نباشد زیرا او خانه را نگهداري خواهد كرد و در فاصله سني چهار تا هفت سالگي اعتماد به نفس در او پدیدار مي شود، حالت خودگرايي او سبب مي گردد كه به كارهاي شخصي ، فوق العاده توجه نمايد و از ديگران روي گردان شود.

از حدود سنين پس از هفت  سالگي اعتماد به نفس در او ريشه دار شده و حتي كودك را به فرماندهي و امر و نهي وا مي دارد. ميل دارد در امور ، دخالت و اظهار نظر كند و براي حل مشكلات شخصاً اقدام نمايد. اعتماد به نفس او همراه با خود نمايي و خودبيني است و مي كوشد هر روز از روز قبل تواناتر و كامل تر شود ؛ و از وضعي كه در آن است و هم از وابستگي هاي گوناگونش به پدر و مادر نجات پيدا كند و البته اين والدين و مربيان كودكند كه مي بايست چنين موجباتي را فراهم سازند.

طريق پرورش اعتماد به نفس

سخن اين است كه براي پرورش اعتماد به نفس در كودكان ، چه اقداماتي می بایست صورت پذیرد؟ چه مراقبت هايي در خانواده بايد به عمل آيد؟ و مدرسه در اين زمينه چه وظايفي دارد؟ ما در اينجا مختصراً به بررسي اين جوانب مي پردازيم.

1 -  اقدامات در رابطه با ایجاد اعتماد به نفس دركودكان:

الف - دادن آگاهي و آموزش: اين نخستين گام و مقدمه ایجاد اعتماد به نفس است. كودك بايد خود و نقاط ضعف و قوت خود را بشناسد. از آنچه كه دراطرافش مي گذرد و در شخصيت و سرنوشت او مؤثر است آگاه باشد و به او تفهيم گردد كه راه زندگي چيست و در پيش آمدها و وقايع چه بايد بكند و در برابر امور و مسائل چگونه موضع بگيرد.

انتشار و داده پردازی، در اعتماد به نفس كودك مؤثر است و مي تواند عامل  و سببي براي تسلط بيشتر او برخود باشد و ثبات شخصيت او را موجب گردد. همچنين ضروري است به او وسعت ديد و نظر بدهيم كه تنها محدوده خود را نبيند؛  بداند كه ديگران هم وجود دارند و دارای تدبیر و كار و در حال انجام برنامه خود هستند.

ممكن است كودك  در زندگي حال و آينده دچار شكستي شود. بايد اين آموزش به او داده شود كه از شكست نهراسد و با مختصر افتادگي جرأت خود را از دست ندهد؛ با قدرت اراده، با تلقين به خود و با القاء اين انديشه كه من شجاعم، نمي ترسم و به پيش خواهم رفت ، از جاي برخيزد.

ب- واداشتن ها در مسیر به وجود آوردن اعتماد به نفس در کودکان:

 كودكان بايد وادار شوند به

-  زندگي در ميان جمع و مشاركت در امور اجتماعي و اظهار نظر و تصميم گيري.

-  تسلط برخود و مديريت خود، به گونه اي كه در برخوردها و پيشامدها ، مستقل و برخود مسلط باشد.

-  پذيرش خود در عين زشتي يا زيبائي، سلامت يا بيماري ، كمال يا نقص ، بدون احساس حقارت يا غرور.

-  سخن گفتن در ميان جمع و نگاه كردن در چشم ديگران بدون احساس شرمساري.

-  اخذ تصميم درباره كارهاي شخصي  و مراقبت از خود.

-  ارزيابي وضع خود در طريق شناخت و جبران نقاط ضعف خويش.

-  حساسيت داشتن در برابر حوادث و جريانات و به حساب آوردن خود به عنوان عضوي از اجتماع.

-  انتقاد پذيري و تحملِ شنيدن عيوبي كه در او وجود دارد و كوشش به اصلاح خود پس از انتقاد.

-  واقع بيني درعين هدف گرايي و دوري از تخيل و رؤيا و منفی گرایی به صورت تدريجي.

ج- اقدامات لازم: كوشش هايي كه در طريق ايجاد اعتماد به نفس درباره کودکان بايد به عمل آيد بسيار و از آن جمله است:

 - واگذاري نقش و مسئوليتي به كودك از همان اوان كودكي در رابطه با كارهاي خانه يا مزرعه يا مغازه ، به تناسب رشد بدني و رواني.

- آموزش راه و رسم عمل و موفقيت در آن كار و برنامه ، و شيوه موفق و نيرومند شدن در كار.

- ايجاد زمينه براي موفقيت او در کارها از طريق ارائه و عرضه امكانات مناسب (براي هر هفته چند مورد).

- تعيين حدود كار و فعاليت ، و آگاه كردن كودك از اين امر كه درچه مواردي ممكن است مورد سرزنش يا مورد احترام و تشويق قرار گيرد.

 - افزودن ميزان تجارب طفل از طريق ايجاد تنوع در كارها و دادن عرصه فعاليت به او.

- تعيين هدف هاي مرحله به مرحله در كار، در عين تعقيب هدفي دور و فوق العاده مهم، تا احساس خستگي نكند.

- بازخواست از كار و مسئوليتي كه به او واگذار شده و آموزش راه جلوگيري از تكرار لغزش ها.

د- تقويت ها: در طريق ايجاد اعتماد به نفس در کودکان به ويژه با شيوه عملي ضروري است كودك تقويت شود و والدين و مربيان به اين جنبه ها  توجه داشته باشند:

- تقويت اراده كودك به گونه اي كه پس از تصميم گيري با جرأت به پيش رود.

- ايجاد جرأت در كودك از راه پشتیبانی و تشویق او ، به صورتي كه با شهامت و جسارت به پيش رود و از خود اعلام حمايت و رضایت نماید.

- تحسين و تقدير از عمل ارزنده او و بيان موفقيت هاي او در نزد افرادي كه مورد علاقه كودك هستند.

- دادن قوت قلب به او در موردي كه خود را در بن بست مي بيند و سرگردان  است.

- ايجاد روح ارزشمندي  در او به صورتي كه خود را دست كم نگيرد و از شخصيت خود آگاه باشد.

- گشودن راه هاي جديد براي موفقيت او به هنگامي كه  همه راه ها را به روي خود بسته مي بيند.

- اعلام رضايت از كاري كه او خوب از عهده آن برآمده است تا ارزش خود را دريابد و به استحكام و استدلال به پيش رود.

ه - ايجاد عادات نيكو: بخشي از تلاش ها و كوشش هاي مربيان بايد متوجه اين امر باشد كه عادات خوب و پسنديده اي در كودك به وجود آورند تا در او ريشه دار شود و وضع و رفتار او را به گونه اي به اعتدال برسانند. اهم آن عادات عبارتند از:

- عادت به آرامش و سكون از راه تذكر، تشويق و توصیه به خودداري و مسلط بر اوضاع به گونه اي كه زود عصباني نشود  و بر هيجان خود غالب گردد.

- عادت به پيش قدمي دركارها بدون عجله و شتاب و بدون انتظاراز پيشگامي ديگران.

- عادت به گشاده رويي و حسن برخورد، متبسم و با نشاط بودن در عين وجود غم ها و رنج ها.

- عادت به كم توقعي و عدم انتظار كار از ديگران و نيز كم توقعي از اين امر كه لازم نيست همه انتظاراتش يك جا برآورده شوند.

- عادت به نظم و انضباط در كار، خواب و استراحت، آمد و شد، تحصيل ، و قرار دادن امور بر روي برنامه.

- عادت به كم گفتن و بيش شنيدن و فرصت دادن به ديگران كه آنها هم حرف و مقصود خود را بيان كنند.

- عادت به روبرو شدن با مشكل و تحمل دشواري ها بدون شكوه و گله و ناله و انجام دادن كاري كه درباره آن تصميم گرفته است.

- عادت به بهداشت جسم و فكر و پرهيز از غيبت، سخن چيني، بدخواهي، كينه توزي و ...

و - جلوگيري از:

-  اضطراب و نگراني و سلطه نفوذ آن در كودكان و نجات سريع او از اين مشكل.

-  سخن گفتن با شتاب و عجله كه ناشي از عدم تسلط  بر خويش ، و يا به هم ریختگی و تشویش در فكر است.

-  خجلت و شرمساري بدون دليل كه ناشي ازعدم تسلط بر خويش و ترس از آبروريزي است.

-  انزواجويي و كناره گيري و گوشه گير بودن كه معمولاً به خاطر ترس از مورد سئوال واقع شدن و آبروريزي است.

-  پر حرفي و زياده گويي و اظهار نظر درباره اموري كه در حد توان فكري و استعداد او نيست.

-  نفاق و دورويي با خود و ديگران به گونه اي كه درون و بيرونش يكي باشد و آن چيزي را بگويد و عمل كند كه باور دارد.

-  يأس و نوميدي درموفقيت و رسيدن به مقصد و جلوگيري از افسردگي و دلمردگي براي انديشه در اموري كه هنوز واقع نشده اند.

-  خوشحالي بي اساس كه ناشي از تعريف و تمجيد تملق گونه ديگران است.

ن - منع از:

- افسردگي و عدم حساسيت در اموري كه کودک را از حال تعادل خارج كرده و به صورت موجودي بي خاصيت و بي ارزش در مي آورد.

- حسادت و بدخواهي نسبت به ديگران و ناراحت شدن از موفقيت افراد .

- كينه ورزي نسبت به افرادي كه مثلاً درباره او بدگويي كرده اند . اوبايد وادار شود  دل خود را از آن كينه خالي نمايد.

- وابستگي پوچ كه خود سبب پيدايش ابتلائات منفی بعدي خواهد شد كه از جمله آن بي ارادگي و به صورت آلت دست درآمدن است.

- شكوه از زندگي و گفتن درد خود به ديگران ، با توجه به اين امر كه كسي نمي تواند مشكل او را حل كند.

- تملق گويي و تعريف بيجا و زياده از حد از ديگران ، كه اين خود نشان عدم اعتماد به نفس است.

- بدبيني به ويژه  هنگامي كه مواجه با شكستي شده  تا  گمان نكند كه ديگر همه چيز تمام شده است.

- غرور مخصوصاً به هنگامي كه مورد تشويق قرار گرفته و مي خواهد به خود سستي راه دهد و از كوشش خود بكاهد.

- احساس حقارت به گونه اي كه خود را كوچكتر از آنچه كه هست پندارد و گمان كند كه موجودي كم شان و يا بي بهاست.

ي - رهائي دادن از:

- ترديدها و وسوسه هائي كه او را گرفتار كرده اند خواه درجنبه حيات شخصي از عقايد و غرايز و رفتار و خواه در حيات جمعي.

- فرار و گريز از مشكلاتي كه در سر راه او قرار دارند و رسيدن او را به مقصد مانع مي شوند.

-  بلاتكليفي هاي اخلاقي و نداشتن اصول و ضوابط براي زندگي كردن و خود را مورد توجه  قرار دادن.

- خستگي بسيار كه ناشي از فشار كار است و موجبات افسردگي را فراهم مي آورد. ( در اين موارد براي او تنوع ايجاد كنيد.)

-  عقايد و افكار غلط كه سبب آلودگي ها و گرفتاري هايي خواهد شد و زندگي او را به خطر خواهد انداخت.

-  قيود بي حساب و خسته كننده كه ملال آفرينند وطفل از آن احساس دلسردي و دلتنگي مي كند.

-  غم و اندوه بسيار كه جان او را مي خورند و نمي گذارند كودك از زندگي لذت ببرد.

-  ترس و اضطراب كه آدمي را دچار مرگ زودرس مي كند و در مواردي حالت تسليم  به او مي دهد كه خطر آفرين است.

 نسخه قابل چاپ    ارسال این صفحه به دوستان
تاریخ و زمان انتشار: شنبه 29 مهر 1391
تهیه و تنظیم: خادم پدر
منبع : دکتر محمد مجد
ارسال نظر:
 
عنوان  
رایانامه  
متن نظر  
کد امنیتی = ۱۱ + ۴