درباره ما | مطالبات شهدا | دفاع مقدس | دانشنامه | فیلم | صوت | ارتباط با ما | سایت های شفیق فکه | سیاسی | تصاویر
    صفحه نخست / دانشنامه / پزشکی / روانشناسی

خانواده و نقش آن در ابراز محبت و مهرورزی(بخش دوم)

3-4 رفاه روانشناختي مادري:

 

    سلامت رواني مادر مكانيسم ديگري است كه ممكن است مسئول اثرات ساختار خانواده بر رفتار بچه ها و نمرات تست شناختي بچه ها باشد. مادران تنها نرخ هاي بالاتري از افسردگي و سطوح پايين تري از عملكرد روانشناختي را نسبت به ساير مادران نشان مي دهند (McLanahan & Adams, 1987). اين امر ممكن است به علت فشار ناشي از تجزيه ي خانواده و يا فشار هر روزه ي سازش و برخورد با مشكلات خانواده و منابع مالي يا اجتماعي محدود شده و يا كمبود محبت باشد. سلامت رواني ضعيف مادران به طور معكوس رفتار فرزندان را تحت تاثير قرار مي دهد (Downey & Coyne, 1990). اين ممكن است به علت رفاه روانشناختي كم باشد و يا به علت ديد منفي مادران افسرده درباره ي فرزندان كه ممكن است درك او را از مشكلات رفتاري افزايش دهد (Friedlander, Weiss, & Traylor, 1986).

 

 4- مقايسه ي ميزان مهرورزي در بين خانواده هاي داراي فرزند خوانده، دو والدي تني، مادر تنها، پدر خوانده و مادر خوانده

 

        در اين بخش ميزان مهرورزي و ابراز محبت و كيفيت روابط خانواده و رفاه در بين ساختار متفاوت خانوادگي با تاكيد بر خانواده هاي داراي فرزند خوانده مورد بررسي قرار مي گيرد. محققان اين تحقيقات را به چندين روش بررسي نموده اند. غالباً اين بررسي ها با مقايسه ي محدوده ي وسيعي از پيامدها براي فرزندان و والدين آنها در خانواده هاي دو والدي در مقابل خانواده هاي تك والدي و ناتني بوده است.ساختار خانوادگي داراي فرزند خوانده يك فرم خانوادگي مي باشد كه به طور فزاينده اي در دنيا در حال معمول شدن مي باشد.

        تعدادي از مطالعات نشان مي دهد كه فرزند خواندگي با افزايش احتمال مشكلات رفتاري، نواقص و معايب رواني و ساير پيامد هاي منفي مرتبط مي باشد (Haugaard, 1998) اما بسياري از مطالعات ديگر هيچ گونه تفاوت مهمي بين كمبود ها ي بچه هاي واقعي و فرزند خوانده پيدا نكرده اند (Borders, Black, & Pasley, 1998).

        اكثر تحقيقات از خانواده هاي دو والدي به جاي ساير انواع معمول خانواده به عنوان پايه ي مقايسه براي خانواده هاي داراي فرزند خوانده استفاده مي كنند. در اين قسمت تفاوت هاي ساختار خانواده در ميزان مهرورزي، آسايش رواني و كيفيت روابط فرزند خوانده و والدين در يك نقطه ي زماني با مقايسه ي آنها با اعضاي چهار نوع خانواده ديگر مورد بررسي قرار مي گيرد. اين چهار نوع خانواده شامل الف) خانواده هاي واقعي دو والدي، ب) خانواده هاي تك مادر كه بعد از طلاق فرزند واقعي بزرگ مي كنند، ج) خانواده ي پدر خوانده و د) خانواده ي مادر خوانده. براي توضيح اين ساختار هاي متفاوت خانواده چند ديد گاه تئوريك وجود دارد هر يك از اين ديدگاه ها به طور متفاوتي بر روي موضوعاتي مانند بدنام سازي اجتماعي اين خانواده ها، روابط زيست شناختي و فرايند هاي خانواده بحث مي كنند. هر ديد گاه با جزئيات در زير بحث شده اند.

 

    4-1 بد نام سازي به عنوان يك فاكتور كليدي:

 

        فرزند خوانده هاي و والدين آنها اغلب با تبعيض و بد نام سازي مواجه هستند. با توجه به منابع مختلف (Brodzinsky, 1987)روابط فرزند خواندگي اغلب بدنام مي شوند. به علت انتظارات اجتماعي، والدين فرزند خوانده ممكن است از نظر نقش هاي والدي مورد سوال قرار گيرند. بعلاوه فرزند خوانده ها تبعيض قانوني و اجتماعي و رفتار هاي تبعيض آميز ديگران را گزارش مي كنند. در مواردي مشكلات درماني گزارش شده است چرا كه فقدان اطلاعات گذشته ي درماني خويشاوندان واقعي مي تواند در درمان و يا پيشگيري از برخي بيماري ها موثر باشد.

        خانواده هاي داراي فرزند خوانده نسبت به ساير ساختار هاي خانواده بد نام تر مي باشند چرا كه بقيه ي ساختار هاي خانوادگي حداقل  شامل يك والد واقعي مي باشند و بنابراين در اكثر موارد داراي رفاه پايين تر، كيفيت روابط ضعيف تر و ميزان مهر و محبت كمتري دريافت مي كنند.

 

    4-2 اجتماعي سازي توسط دو والد به صورت بهينه:

 

        با توجه به تئوري هاي اجتماعي سازي كه حضور دو والد را براي اجتماعي سازي بهينه ي بچه ها حياتي مي داند، اعضاي خانواده هاي تك والدي بيشتر در خطر مي باشند. بسياري از محققان بيان نموده اند كه اختلافات در ميزان منابع اقتصادي بين خانه هاي تك والدي با خانواده هاي دو والدي ممكن است مسئول پيامد هاي نامناسب براي بچه هاي خانواده هاي تك والدي باشد. تك والدي طولاني مدت اغلب با عوامل استرس حاد مثل دسترسي كم به حمايت هاي ابزاري و احساسي رخ مي دهد(Thompson & Ensminger, 1989).

 

    4-3 تحقيق طلاق و والدين ناتني: تقدم روابط تني:

 

    مطالعات زيادي نشان داده است كه بچه هاي طلاق و ازدواج مجدد، مشكلات رفتاري و عاطفي منفي در مقايسه با بچه هاي خانواده هاي سالم نشان مي دهند. براي مثال بچه هاي طلاق، تك والدي و خانواده هاي با ازدواج مجدد بيشتر مضنون به دروني سازي و برون سازي مشكلات، خود باوري پايين ، رفتار بزهكارانه هستند. چندين ديدگاه كه مسئول تنظيم منفي بچه ها با والدين و ازدواج مجدد است مورد بررسي قرار گرفته است (Amato, 1993). اين ديدگاه هاي شامل غياب يكي از والدين تني ، دوره ي سازش مشكل براي والدين سرپرست، برخورد و ناسازگاري بين والدين، سختي اقتصادي  و تغييرات زندگي پر استرس. شواهدي وجود دارد كه نقش هاي منفي والدين ناتني در اشكال جديد خانواده شكل مي گيرد و رابطه ي والد - فرزند در خانواده هاي بدون دو والد تني با فاصله ي بيشتر يا ناسازگاري توصيف مي شود.

 

    4-4 تاثير فرايند هاي خانواده:

 

    بررسي در مورد فاكتور هاي فرايند خانواده بين انواع مختلف خانواده نسبتا نادر است. اما برخي از برسي ها نشان داده است كه سازش فرزندان بزرگتر به دنبال طلاق والدين از سازش بچه ها در ساير اشكال خانواده بعد از سازش مادر مي باشد. كيفيت رابطه ي مادر - فرزند و ساير شاخص هاي اجتماعي كه ارزش آزمايش ساختار و فرايند را به طور همزمان نشان مي دهد، فرق نمي كند. محققان پي برده اند كه پيامد هاي سلامت رواني به خوبي توسط گزارش هاي نوجوانان از وجود مهر و محبت و گرمي در خانواده پيش بيني مي گردد (Benson et al. 1994). بعلاوه بدون در نظر گرفتن ساختار خانواده و وضعيت طلاق، بچه ها در خانواده هاي پر مشاجره مشكلات تطابقي بيشتري را نسبت به ساير بچه ها تجربه مي كنند. رفاه نوجوانان در چهار ساختار خانواده مطالعه شده است و نشان داده شده كه تفاوت در رفاه بچه ها به عنوان عملي از ساختار خانواده نسبتا ناچيز بوده بويژه وقتي با تفاوت هاي عمل متغيير هاي فرايند خانواده مقايسه گرديد. يافته ها اين نظر را كه ساختار خانواده به طور معكوس رفاه اعضاي خانواده را تحت تاثير قرار نمي دهد، حمايت مي كند. بر اساس اين ديدگاه خانواده هاي فرزندخوانده در روش هاي سيستماتيك از ساير انواع خانواده با توجه به رفاه و كيفيت روابط اجتماعي فرقي نمي كند.

 

    4-5 اهمت ساختار خانواده در پيش بيني رفاه رواني، مهرورزي و كيفيت روابط اعضاي خانواده:

 

    هدف ما بررسي اهميت ساختار خانواده در پيش بيني رفاه رواني، مهرورزي و كيفيت روابط اعضاي خانواده در پنج شكل مختلف خانواده مي باشد. چهار ديدگاه تئوريك باعث فرضيه هايي درباره اينكه آيا اين خانواده ها از يكديگر متفاوتند و اگر هستند چگونه شده است. يك ديدگاه اين است كه بدنامي فاكتور كليدي است كه منجر به پيامد هاي توصعه اي ضعيف مي شود.

        خانواده هاي فرزند خوانده رفاه كمتر و كيفيت روابط ضعيف تري نسبت به خانواده هاي واقعي نشان مي دهند. مادر خوانده ها بيان مي كنند كه بچه هاي آنها بيشترين مشكلات برون سازي را دارند. و مادران در خانواده هاي دو والدي واقعي كمترين مشكل را در اين زمينه دارند. مادر خوانده ها عدم توافق با فرزندان را نسبت به ساير مادر ها گزارش مي كنند.

        دومين ديدگاه اين است كه اجتماعي سازي توسط دو والد بهينه است. اگر اين مسئله درست باشد، بايد انتظار داشت كه خانواده هاي تك والدي بدتر از ساير چهار نوع ديگر باشند. مشخص شده كه مادران تنها رفاه كمتري نسبت به مادران متاهل داشتند. آنها در روش هاي سازگار از ساير خانواده ها متفاوت نبودند و بچه ها در خانواده هاي مادر تنها هيچ تفاوتي در رفاه يا ساير روابط در مقايسه با ساير خانواده ها گزارش نداده اند.

        سومين ديدگاه بر تقدم روابط تني با دو والد تاكيد دارد. بر اساس اين ديدگاه مي توان انتظار داشت كه خانواده هاي تك والدي ، والد ناتني و فرزند خوانده در مقايسه با خانواده هايي كه دو والد متاهل كه با فرزندان تني خود زندگي مي كنند، ناقص هستند. يافته هاي تحقيقي حمايت محدودي براي اين ديدگاه ايجاد مي كند. بعلاوه پدر ها در خانواده هاي دو والدي گزارش نموده اند كه زمان بيشتري با بچه هاي خود مي گذرانند و پيوستگي خانوادگي بيشتري نسبت به پدران در ساير خانواده ها دارند.

        ديدگاه چهارم اهميت فرايند هاي خانواده در همه ساختار هاي خانواده را بيان مي كند و بيان مي كند كه ساختار خانواده در پيش بيني رفاه و كيفيت روابط و ميزان مهرورزي و كيفيت روابط نسبتاً غير مهم است. در واقع پدر ها از ساختار هاي متفاوت خانواده در گزارش هاي خود در مورد رفاه خود ، رفاه بچه ها ، پايه ي تحصيلي بچه ها، روابط خانوادگي، دوستي بچه ها، ميزان محبت به بچه ها و برعكس، تفاوتي را بيان نمي كنند. همچنين تفاوت هاي ساختار خانواده در رفاه مادر و گزارش هاي مادر از رفاه بچه ها بعد از كنترل متغيير هاي فرايند خانواده مهم نمي باشد.

        به طور خلاصه بيشترين حمايت براي ديدگاهي است كه پيشنهاد مي كند فرايند هايي كه در همه ي انواع خانواده رخ مي دهند مهمتر از ساختار هاي خانواده در پيش بيني رفاه، مهر و محبت و پيامد هاي روابط مي باشند. اين موضوع بويژه براي گزارش هاي پدران و فرزندان صحيح مي باشد.

        الگوي يافته ها بر اساس گزارشات مادران بسيار پيچيده بود ولي بعد از كنترل براي عدم توافق بين همسران و بين مادران و بچه ها تفاوت هاي ساختار خانواده در رفاه مهم نبود. علاوه بر تهيه ي اطلاعات درباره ي زندگي بچه ها ، مطالعات انجام شده اطلاعات مهمي با بيان رفاه والدين و روابط آنها ايجاد مي نمايد. وارد نمودن رفاه والدين تصوير كامل تري از چگونگي انواع مختلف خانواده مي دهد. بعلاوه مطالعه ي اوليه ي خانواده هاي فرزند خوانده بر پايه ي جمعيت هاي كلينيكي و گروه هاي تيپيك كنترل و يا كنترل هاي ضعيف، اندازه هاي كوچك نمونه، و تعداد محدود معيارهاي پيامد با قابليت اعتماد قابل سوال و اعتبار، مطالعات نتايج روش شناختي اين كار اوليه را نشان مي دهد. محدوديت هايي نيز مثل عدم وجود اطلاعات در مورد شرايط پيش بيني كننده ي فرزند خواندگي. بخاطر اينكه بچه ها ي با نياز هاي ويژه ممكن است مشكلات نموي و رفتاري به خانواده هاي خود بياورند و درنتيجه اين بچه ها ممكن است پيامد هاي بدني به دنبال فرزند خواندگي داشته باشند، بنابراين يك جهت كليدي براي  تحقيقات آينده بررسي ارتباط هاي بين فرايند هاي خانواده ، كيفيت روابط ، رفاه درون و ميان ساختارهاي خانواده خواهد بود. يافته هاي تحقيقاتي پيشنهاد مي كند كه فرزند خواندگي ، طلاق و ازدواج مجدد لزوماً با مشكلات تنظيمي كه در منابع كلينيكي گزارش شده مرتبط نمي باشد.

 

    برای مشاهده مطلب اینجا را کلیک کنید

 





 


مطلب علمی - "خانواده و نقش آن در ابراز محبت و مهرورزی "بخش دوم" -  توسط " پایگاه فرهنگی اجتماعی شفیق فکه ، شبکه ایثار " تهیه شده و به نیابت از شهدا جهت بهره برداری جامعه علمی و دیگر کاربران تقدیم می گردد.



 نسخه قابل چاپ    ارسال این صفحه به دوستان
تاریخ و زمان انتشار: دو شنبه 1 آبان 1391
تهیه و تنظیم: منتخب ستارگان آسمانی
منبع : ناشناس
ارسال نظر:
 
عنوان  
رایانامه  
متن نظر  
کد امنیتی = ۱۴ + ۱